..:: بی سرزمین تر از باد ::..

تن تشنه مثل خورشید... بی سرزمین تر از باد... کولی تر از ترانه... بی پرده مثل فریاد

..:: بی سرزمین تر از باد ::..

تن تشنه مثل خورشید... بی سرزمین تر از باد... کولی تر از ترانه... بی پرده مثل فریاد

دنیای خیالی

وقتی کوچیک بودم دلم می خواست زودتر بزرگ شم،اونقدر بزرگ که هیچکی نتونه جام تصمیم بگیره، هیچکی نتونه بهم زوربگه و بگه این کارو بکن این کارو نکن.دوست داشتم وارد دنیای ادم بزرگا شم تا بدونم دنیاشون چه رنگیه،چه جوریه و چه شکلیه اما حالا که وارد دنیای اونا شدم فهمیدم که دنیاشون بر خلاف اسمشون خیلی کوچیکه وهمینجور خیلی هم تاریک. اونقدر تاریک که از وارد شدن به اون ادم احساس ترس می کنه اخه دنیاشون پر از دروغ وکلک و سیاهیه.دنیاشون فقط گول زدن و سو ءاستفاده از هم دیگه است. کم کم داره حالم از دنیاشون بهم می خوره.دلم می خواد برگردم به همون دنیای بچگیم .دنیای قهر واشتیای الکی،دنیای یکدلی و یکرنگی، دنیای صفاوصمیمیت راستی. دنیای که توش دروغ پیدا نمی شه. تو اون دنیا همه خودشونن خود واقعیشون.
دلم واسه بچگیام یه ریزه شده واسه اون بچه بازیا، جیغ زدنا،فوتبال بازی کردنا،وسطیامون،دوچرخه سواری با بچه محلامون ،کارتونای روزیای جمعه ساعت ۲وموسیقیه اشنای پک پک پک پک پک....پک پک پک پک پک و خیلی چیزای دیگه که همشون برام دلنشین ترین خاطره ها رو می سازن.کاش می شد واسه یه لحظه هم که شده به عقب برگردم و کوچیک شم.و خلاصه اش اینه که


می خوام از دنیای ادم بزرگا انصراف بدم. ایا کسی راهشو بلده به من یاد بده؟؟؟؟؟؟

بر گرفته از وبلاگ: تنها برای تو مینویسم